حلقه دوم مذاكرات صلح افغانستان
نوشته شده توسط : brezzers

به نظر می رسد كه قصه مذاكرات با نیروهای شورشی در افغانستان طولانی تر از آنچه تصور می شد باشد. ماجرای مذاكرات كه تقریبا از سال های 2004 و 2005 آغاز شد در سال 2011 به اوج خود رسید. اكنون دو حلقه برای حل بحران افغانستان از طریق مذاكره با گروههای مخالف باز شده است. در حالی كه امریكا در یك سوی مذاكره قرار دارد دولت كابل دریچه ای جدید و مجزا گشوده است. بر این اساس یكشنبه 27 مهر (15 آوریل) با ورود هیئتی از حزب اسلامی افغانستان به كابل، دور جدیدی از مذاكرات این حزب با برخی از جناح‌ها و چهره‌های مطرح افغان آغاز شد. سرپرستی هیئت حزب اسلامی را 'غیرت بهیر' داماد 'گلبدین حكمتیار' به عهده دارد و این هیئت به دعوت 'شورای عالی صلح افغانستان' وارد كابل شده است. گلبدین حكمتیار كه گفته می شود اكنون در مكان نامعلومی است ریاست حزب اسلام را بر عهده دارد.

مذاكرات به طور رسمی بین هیئت حزب اسلامی افغانستان و شورای عالی صلح آغاز و به مدت 2 روز ادامه خواهد داشت. از تلاش حزب اسلامی برای ورود به مذاكره تفسیر های متعددی منتشر شده است. برخی از تحلیل ها معتقد به تلاش حكمتیار برای اخلال در مذاكرات قطر و تحلیل های دیگر معتقد به تلاش این گروه برای خروج از انزوا است.

فهم روند جاری در مذاكرات صلح افغانستان

----------------------------------------------------

در زمان حاضر دو حلقه برای مذاكره با نیروهای شورشی در افغانستان ایجاد شده است. حلقه اول مذاكرات امریكایی – محور است كه قطر به مركز رفت و آمد های دیپلماتیك برای حلقه اول تبدیل شده است.

هرچند كه در ابتدا مقامات افغان پس از تعیین قطر به عنوان پایگاهی جهت تاسیس یك دفتر سیاسی برای طالبان مخالفت كردند و سفیر افغانستان را از آن كشور فراخواندند اما اكنون با دریافت مشوق های جدید متمایل به همكاری با امریكا و بازی در زمینی شده اند كه قاعده، بازیگر و اصول آنرا ایالات متحده تعریف می كند. اخیرا 'زلمی رسول' وزیر خارجه افغانستان به قطر سفر كرد. اهداف اصلی از گفتگو زلمی رسول و مقامات قطر، تحكیم روابط دوجانبه، مشورت در زمینه چگونگی پیشبرد مذاكرات صلح با طالبان و بازدید از دفتر سیاسی طالبان اعلام شد.

مذاكرات حلقه اول یا امریكایی – محور پس از گذشت دو ماه از آغاز آن در دی ماه ( ژانویه 2012) یك ماه پیش در تاریخ 25 اسفند (15 مارس) متوقف شد. طالبان دلیل این امر را پیش كشیدن موضوعات مختلف از طرف امریكا عنوان كرد اما واشنگتن كیاست و زیركی خاص سیاست امریكایی را به كار برد یعنی با اعطای مشوق توانستند رضایت دو بازیگر ناراضی در مذاكرات را جلب نمایند. مشوق های واگذار شده از طرف امریكا عبارتست از: 1- واگذاری مسئولیت برخی از زندانها به نیروهای افغان 2- واگذاری مسئولیت عملیات های شبانه 3- موافقت با انتقال برخی از افراد طالبان از زندان گوانتانامو به قطر به عنوان رایزن طالبان.

چند سالی بود كه عدم تحقق و یا عدم واگذاری مشوق های اول و دوم باعث نارضایتی شدید مردم و سپس مقامات افغان شده بود. شكنجه، بازرسی های شبانه، كشتار برخی از مردم بی گناه و در نهایت از بین بردن آرامش مردم افغان كه با هدف مبارزه با نیروهای شورشی انجام می شد، در ابتدا اعتراضات گسترده ای را در بین مردم افغانستان دامن زده بود. در مرحله دوم با توجه به نارضایتی مردم افغانستان و مشاهده دخالت نیروهای خارجی در امور داخلی به خصوص مداخله در مدیریت زندانهای افغانستان، نوعی از حس درماندگی، وابستگی و استثمار در بین مقامات افغان ظاهر شد كه واكنش عملی و تلاش همه جانبه را كه - شامل دولت و مجلس افغانستان می شد- در برمی گرفت.

حس ناسیونالیستی افغانها سبب شد كرزای به صراحت و به شدت نسبت به اقدامات امریكا اعتراض كند. دقیقا همین اوضاع طالبان را به این نتیجه رساند كه مذاكره با دولت افغانستان بی فایده است زیرا طالبان با تعیین امریكا به عنوان طرف اصلی در مذاكرات می تواند به نتایجی دست یابد كه ضمانت اجرای آن بیشتر خواهد بود. همچنین گروههایی از طالبان اعلام كردند كه مذاكره با امریكا به تنهایی راهگشا نیست لذا به فعالیت نظامی نیز ادامه خواهند داد.

این اوضاع امریكا را به این نتیجه رساند كه با اعطای سه امتیاز و مشوق ذكر شده می تواند در درجه اول نارضایتی افغانها را از بین ببرد به عبارتی برای ارتقای چهره امریكا و مهیا كردن زمینه حضور امریكا در افغانستان پس از سال 2014 بستر های لازم را فراهم كند. از سویی امریكا با اعطای این سه مشوق می تواند دولت افغانستان را به عنوان محصول فعالیت های 10 ساله خود در افغانستان مسئولیت پذیرتر و تواناتر نشان دهد. حتی با قرار دادن طالبان در برابر دولت افغانستان می تواند نسبت به حوادث غیر قابل كنترل این كشور شانه خالی كند. همچنین با این اقدام امریكا می تواند طالبان را به این نتیجه برساند كه مقدمات شرط طالبان مبنی بر 'خروج نیروهای خارجی از افغانستان' در حال تحقق است و یا زمینه را برای دور جدید مذاكرات فراهم نماید. در این رابطه پس از وقفه در مذاكرات طالبان و امریكا 'جیمز كننگهام' معاون سفیر امریكا در كابل بار دیگر آمادگی خود را برای گفتگوها با طالبان برای پایان دادن به خشونت ها در افغانستان اعلام كرد.

حلقه دوم مذاكرات حلقه ای است افغان- محور یعنی ترتیبات آن از قبیل برنامه ریزی زمان، مكان و آماده ساختن بسترهای مورد نیاز بر عهده افغانها است . نوع برخورد امریكا، انتظارات برخی از گروههای افراط و نیازهای ذاتی دولت كابل – همانند هر دولت دیگری- سبب شده دریچه دومی برای مذاكرات باز شود. بازیگران این بخش را دولت كابل و حزب اسلامی حكمتیار تشكیل می دهند. برخورد امریكا با موضوع مذاكرات صلح و نادیده گرفتن دولت افغانستان و حزب اسلامی حكمتیار سبب شد هم كابل و هم حكمتیار به دنبال كسب جایگاهی باشند كه دستیابی به آن را حق خود می دانند. دولت كابل معتقد است كه باید نقطه كانونی مذاكرات باشد. همچنین حكمتیار به عنوان ضلع سوم مثلث گروههای افراط در افغانستان شامل گروه ملاعمر و شبكه حقانی محسوب می شود لذا می خواهد در مذاكرات سهمی داشته باشد.

حزب اسلامی در این اواخر طرحی 17 ماده ای ارایه كرده است كه براساس آن، آینده سیاسی افغانستان را از منظر این حزب می توان ترسیم كرد. ماده اول این طرح،‌ بیانگر اساسی ترین چالشی است كه طی چندسال گذشته مانع اصلی مذاكرات صلح محسوب می شد. این ماده می خواهد خروج نیروهای خارجی از افغانستان بر اساس زمانبندی توافق شده بین دولت افغانستان و خارجی ها عملی شود. عین حالی كه این ماده نكته تازه ای مطرح نمی كند، بار سنگینی بر دوش دوطرف آمریكا و دولت افغانستان قرار نمی دهد؛ زیرا بر همان امری تاكید می كند كه قبلا دولت افغانستان و كشورهای خارجی دارای نیروی نظامی بر آن توافق كرده اند؛ بنابراین به لحاظ سیاسی می توان از این ماده، نوعی همسویی و همگرایی میان حزب اسلامی و توافق انجام شده میان دولت و نیروهای خارجی را استنباط كرد. بر اساس ماده 2 نیروهای خارجی تا زمان خروج كامل از افغانستان، شهرها و مناطق مسكونی را ترك كنند و در پایگاه های خود مستقر شوند. این خواسته ای است كه دولت افغانستان نیز به صورت ضمنی خواستار عملی شدن آن است اما تا كنون به صورت رسمی و جدی میان دو طرف، مطرح نشده است.

طرح حزب اسلامی می تواند به دولت كرزای این بهانه را بدهد تا آن را به عنوان یك مانع جدی در برابر تحقق صلحی كه دولت سال هاست به دنبال آن است با آمریكایی ها در میان بگذارد و به نظر نمی رسد عملیاتی كردن این امر به لحاظ استراتژیك برای خارجی ها كار سنگین و پرهزینه ای باشد. براساس ماده 3 تامین امنیت به نیروهای افغان سپرده شود و نیروهای خارجی حق اجرای عملیات نظامی را نداشته باشند. بر اساس ماده 4 اختیارات حكومت كنونی به حكومت موقت كه برای همه طرف ها قابل قبول باشد، داده شود. اما اگر افغان ها بر سر تشكیل حكومت موقت به توافق نرسند، انتخابات زیر نظر حكومت كنونی برگزار شود به شرط اینكه ساختار حكومت كنونی تغییر كند. براساس این ماده، حكومت كنونی صالح به اداره امور مملكت نیست و باید دستخوش تغییراتی شود كه برای همه طرف ها قابل قبول باشد.

مقایسه دو حلقه در مذاكرات صلح افغانستان

---------------------------------------------------

در مقایسه حلقه اول و دوم باید گفت كه حلقه دوم در واكنش به حلقه اول یعنی مذاكرات افغان – محور در واكنش به مذاكرات امریكا – محور به عنوان تفاوت اول شكل گرفته است. تفاوت دوم آنست كه برخلاف حلقه اول، موضع ضعف در حلقه دوم بارز است. توان اجرایی كردن نتایج مذاكرات برای حلقه اول بسیار آسانتر از حلقه دوم است زیرا واجد تمامی ابزارها و بایسته های لازم می باشند. همچنین حكمتیار و دولت كابل هر دو بازیگران ضعیفی هستند.

حكمتیار به عنوان یكی از گروههای افراطی كه در مقایسه با گروههای موازی خود منعطف تر است از طرف شبكه حقانی، ملاعمر و امریكا كمتر به بازی گرفته می شود. همین ویژگی حكمتیار را به گروه همیشه در دسترس برای مذاكرات تبدیل كرده است كه همواره تلاش می كند قدرت خود را از هر طریق ممكن افزایش دهد. گاهی منافع این گروه ایجاب می كند كه به اقدامات خشن دست بزند برای مثال گفته می شود كه در دوران حكومت دكتر نجیب الله، نیروهای حكمتیار روزانه 3 هزار موشك به سمت كابل پرتاب می كردند كه نتیجه آن كشته شدن 20 هزار تن از مردم بی گناه بود.

* نتیجه گیری

-------------------

به عنوان نتیجه باید گفت كه آینده كلی دو حلقه ایجاد شده برای مذاكره با گروههای افراط همچنان در ابهام قرار دارد. همانطور كه به نظر نمی رسید زمان مذاكرات صلح به این اندازه طولانی گردد، اكنون نمی توان نتایج مشخصی برای مذاكرات تعیین كرد اما آنچه قابلیت پیش بینی دارد آنست كه رویكرد حكمتیار با دیگر گروهها متفاوت است. اكنون حزب اسلامی حكمتیار كمتر به دنبال استفاده از ابزارهای نظامی است و تمایل بسیاری به كسب قدرت از طریق مذاكره دارد. در حالی كه گروههای دیگر هنوز فاز نظامی را گزینه فعال روی میز می دانند. عملكرد این گروهها موید این موضوع است.

تركیب نتایج دو حلقه نیز پیش بینی را دشوار می سازد. یعنی اگر توافق دولت كابل در تضاد با توافق امریكا و طالبان قرار گیرد مشخص نیست كه برونداد این دو موضوع چه خواهد شد. نتیجه جزئی قابل پیش بینی آنست كه انعطاف پذیر بودن حكمتیار و مدعی بودن دیگر گروههای افراط، زمینه را برای تحقق ایده های شبكه حقانی و گروه ملاعمر مساعد تر خواهد كرد و از آنجایی كه حزب اسلامی اكنون گروهی است كه توان نظامی آن بسیار ضعیف و ناچیز است، گروههای دیگر قدرت چانه زنی بیشتری خواهند داشت و در اجرای خواسته های خود موفق تر خواهند بود.

تحقیق**م.پ**1358





:: برچسب‌ها: شهری ,
:: بازدید از این مطلب : 368
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 30 فروردين 1391 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: